قصه ای که تو در پلکهای بسته ات می بینی،
من در تصویر زندگیم،بشکن این قفل لبهایت را
و بازگوی از احساس ناگفته ات،نمی خواهی بگویی؟!
پس آنچه را که می خواهی در این دفتر عشق بسرای
با قلم رنگین کمان و خطی بشکن بر تنهایی من
دانم که دانی جانم عاقبت از آن توست
پس مزن آتش به جانم چون که
جانم جان توست.